قسمت پنجم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_امیر_عباسی
در وسط کوچه
تو را میزدند ؟
واویلا ، واویلا ...
خدا برای کسی نیاره ، ببینه مادرش وسط کوچه افتاده ، لذا وقتی زینب رسید کنار قبر ابی عبدالله یه جمله گفت ، این سفر رو داره گزارش میده ، صدا زد داداش : « خبر داری مرا بازار بردند ؟ » اما مصیبت از این بالاتره ، دیگه شما رو کجا بردند بی بی جان ؟
خبر داری
مرا بازار بردند؟
میان مجلسِ اغیار بردند
روضه مدینه ای بود ، چرا آمدی کربلا ؟
خبر داری که دژخیم زمانه
بزد بر خواهرِتو تازیانه
پاشو ببین منم مثل مادرم شدم …..