روضه امام زمان منتقم کربلا (گریز دعای ندبه) متن روضه امام زمان منتقم کربلا (گریز دعای ندبه) یک نفر از طواف حج می آید       با ذوالجناح و ذوالفقار کج می آید آمین خدا برای اللهمّ              عجّل لولیک الفرج می آید خدایا پس کی می رسد اون جمعه ای که وعده داده ای.... کی می شود که چشمان ما به جمال زیبای امام زمان روشن بشه... انشاء الله بیاد اون صبح جمعه ای که آقا تکیه به خانه کعبه می زنه و صدا می زند؛ الا یا اهل العالم انا المهدی المنتظر... انا صمصام المنتقم... ای اهل عالم من مهدی ام ... سپس رو به کربلا می کند و صدا می زند؛ الا یا اهل العالم انّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا... ا ی اهل عالم من فرزند حسینم... جد من حسین رو با لب تشنه بین دو نهر آب ذبح کردند... به نیت تعجیل در فرجش، اسم جد غریبش رو آوردیم، هر جا نشستی ناله بزن «یا حسین...» ای کاش به دشت تشنه باران برسد      از بانگ اناالمهدی او جان برسد ای کاش که کوته شود این فاصله ها    آدینه انتظار پایان برسد یابن الحسن ز هجرت، خوانم دعای ندبه بین قلب نا شکیبم، دارد هوای ندبه این قطره های اشکم، باشد گواه عشقم دل قتلگاه غم شد ، جان کربلای ندبه  شعر درباره ی دعای ندبه بی روی تو من محشــــــر دیگر کردم خون در دل مهر و ماه و اختــــــر کردم در سینه ی من کرب بلایی ست به پا از بس که نـــــوا نـــــــوا مکـــــرر کردم شعر ومتن برای شروع دعای ندبه بارالها ، روزهامان را ، به گل آذین نما لحظه هامان را ، به شوق دیدن عطر آگین نما اهل توفیق دعای ندبه را این جمعه هم یاد یار قائم آل محمد(ص) بر دو لب شیرین نما اشعار مداحی دعای ندبه ای غائب از نظر ، نگهت نگاه دار بر قلب و جان مریدان مادرت هنگامهء قرائت ندبه فرا رسید چشمم به راه توست بیا جان مادرت (گریز دعای ندبه) این الطالب بدم المقتول بکربلا... یا امام زمان کی میای انتقام خون به ناحق ریخته شده جدت غریبت حسین و بگیری انتظار خیلی سخته... اون لحظات آخر عصر عاشورا در خیمه ها چه گذشت... همه منتظر... دل اهل حرم پر از دلهره... اما یه وقت صدای شیحه ذوالجناح آمد ... بعضی ها خوشحال شدند، گفتند اباعبدالله برگشته... همه از خیمه ها بیرون دویدند آه ولی سالار زینب را ندیدند... اسب بی صاحب ابا عبدالله به خیمه ها برگشت... زین واژگونه... بدن ذوالجناح پر از زخم و نیزه شکسته است... ناله و شیون زنان و کودکان بلند شد... زبون گرفتن ها شروع شد... یکی می گفت ذوالجناح تو که بی وفا نبودی بابای منو چکار کردی... یکی می گفت ذوالجناح بگو ببینم بابای من تشنه بود آیا آب بهش دادند یا نه... اما زینب خودش رو دوان دوان بالای بلندی رساند... دید در وسط میدان تو گودی قتلگاه یه همهمه ای به پاست... نیزه ها و شمشیرها همه یک جا فرود میاد... آه بدن حسین فاطمه رو تکه تکه کردند... سر پسر پیغمبر رو از بدنش جدا کردند... نانجیب دستور داد اسبها رو نعل تازه زدند بدن شهدا رو پامال سم اسبان کردند... کاری کردند که وقتی زینب(س) رفت تو گودی قتلگاه، بدن برادر رو نشناخت ... هی این طرف و آن طرف رو نگاه می کرد... یه وقت چشمش به یه بدن بی سر غرق به خون افتاد... متعجبانه ناله زد ... هل انت اخی؟... آیا تو حسین منی... ای حسین... زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین محفل و مأوای تو نیست من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بالای نی منزل حسین ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠