خدایا شبِ جوان ابی عبدالله ست. جوانهای ما مایه ی آرزو و دلخوشیه ما و باقیات و صالحات ما هستند اگر ‏عاقبت بخیر بشوند. خدایا به آبروی شهزاده علی اکبر علیه السلام جوانهای مارا همه ی لحظاتشان را ،سر سفره ی جوان ‏ابی عبدالله مبدّل به عاقبت بخیری بگردان. ‏ چه جوانی را دارد راهیِ میدان می کند ؟ جوانی که هم خود ابی عبدالله این تعبیر را در موردش دارند ، هم ‏تعبیری است از عمر سعد درمورد علی اکبر، که کُنّا اِذَا اشتَقناء بِرَسولِ الله نَظَرنا إلیٰ وَجهِ عَلی هروقت ما دلمان ‏برای پیغمبر تنگ می شد نگاه به چهره ی علی اکبر می کردیم. این تعبیر امام حسین است. حسین کیست؟ ‏ ابی عبدالله خودش وقتی تو بغل فاطمه قرار می گرفت ، صدیقه ی طاهره وقتی با حسین بازی می کرد، لالاییش ‏این بود حسین را بالا می انداخت می فرمود: انتَ شبیهٌ بِنَبی لَستَ شَبیهٌ بِعَلی یعنی خودِ حسین اَشبَهُ النّاس ‏برسول الله است ، اما همین حسین می گوید ما دلمان برای پیغمبر که تنگ میشد به علی نگاه می کردیم. الله ‏اکبر از این وجهُ الله و وجه رسول الله چی درست کردند که تمام صورت شد لخته ی خون. فهمیدی چی ‏گفتم؟ ‏ مرحوم علامه ی دربندی رضوان الله تعالی علیه ، به مقتل علی اکبر که رسید دارد داره مقتل می نویسد ، رسید به ‏این تعبیر و حَمَلَهُ الجَواد إلی مُعَسکـَرِ الاَعداء یعنی مرکب این آقا ، این آقا را عوض اینکه به خیمه ها ‏برگردانداشتباهی برد وسط لشکر دشمن. این عبارت را نوشت بعد نشست با خودش فکر کرد چطور میشود ‏که مرکب، آنهم مرکب عربی، که بهش میگفتند فارِس ، راکبش را اشتباهی ببرد تو لشکر دشمن.‏ ‏ احتمال اول : نوشت که وقتی شمشیر به فرقش زدند خون فرق مقدس آمد، ریخت روی چشم مرکب. ‏ مرکب راه را گم کرد . قانع نشد . ‏... احتمال دوم: وقتی شمشیر به فرق مبارکش زدند علی اکبر نتوانست مستقر روی مرکب بماند لذا افتاد روی گردن ‏مرکب ، دستهایش را دور سر و چشمان مرکب انداخت ، مرکب جلویش را ندید اشتباهی رفت توی لشکر. ‏ بازهم قانع نشد. ‏ آنقدر نوشت خوابش برد در عالم رویا صدیقه ی طاهره را زیارت کرد ، روضه ی علی اکبر به روضه ی ‏حضرت زهرا گره خورده . جوانها باید حقش را امشب ادا کنند. بی بی دو عالم فرمود دربندی، تا اینجا نوشتی ‏، از اینجا به بعدش را از زبان منِ زهرا بنویس.... فَحَمَلهُ الجواد إلی مُعَسکـَرِ الاَعدا تا اینجایش را نوشتی بقیه ‏اش را من میگویم بنویس. همینکه مرکب رفت وسط لشکر دشمن فَقَطَّعوه بِسُیوفٍ إرباً إربا . ... مرحبا به تو گریه کن . دیگر چیزی نمانده سفره ی دهه جمع بشود ها. حنجره ت را خرج ابی عبدالله کن. ‏ تماشاچی ها افتادن علی اکبر را داشتند می دیدند. تا خورد روی زمین صدا زد اَبَه علیک َ مِنِّی السّلام ابی ‏عبدالله آمد اما چه آمدنی؟ نوشتند هفت قدم روی زانوهایش دارد میرود. بعضی ها نوشتند هنوز از مرکب ‏پیاده نشده بود دیدند حسین رو زین مرکب هفت مرتبه بلند شد و نشست. هی میگوید « وَلَدی علی ... » الله ‏اکبر چه خبر شده؟ تا رسید کنار مقتل علی اکبر ، نوشتند تا اینجا صدای گریه هایش را کسی نشنیده بود ‏ فَبَکیٰ بُکاءً عَالیا اگر میخواهی سنخیت پیدا کنی ، یعنی تو روضه ی علی اکبر بلند بلند گریه کنی. ‏ نشست روی خاکها دلش آرام نشد. فَوَضَعَ خدَّهُ علی خَدِّه آنقدر معطل شد لشکر خوشحال شدند گفتند با ‏یک تیر دونشان زدیم. هم پسر را زدیم هم پدر را زمینگیر کردیم. صورت رو صورت جوانش است. یک وقت ‏دید صدای ناموسش زینب دارد می آید . یا صاحب الزمان.... چشمی نباشد امشب گریه نکرده باشد ها. راوی ‏میگوید دیدم یک خانوم بلند قامت هی زمین میخورد و بلند میشود. هی میگوید «یا أُخَیّاه وَ ابنَ أُخیّاه » یعنی اول ‏نگران حال حسین است تا زینب آمد وسط میدان ، ابی عبدالله بدن جوانش را رها کرد. نمیخواهد خاطره ی ‏مدینه تکرار بشود. یکبار ناموسش بین نامحرم ها گیر افتاده بس است. چه کرد؟ زیر بغل خواهر را خودش ‏گرفت ، وَ رَدَّها إلی الفُسطاط خواهر را خودش به خیمه ها رساند .‏ آماده ای بگویم یا نه؟ آقاجان یک لحظه آمدن ناموست رو بین نامحرم طاقت نیاوردی، پس کجا بودی مجلس ‏یزید ؟ وَ عَلیها اَرذَلُ ثیابٍ... دست خواهرت را به طنابی بسته بودند، دلقکها و نامحرمها داشتند شادی ‏میکردند. ‏ های حسین..... ‏ ‏ ‏ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝