وقت حضور آئینه ی نور در سحر می گردیم در نزد بهار معتبر می گردیم ما زنده به عشق بوده ایم و هستیم ما را بِکُشید زنده تر می گردیم در وادی وصل شمع این میدانیم با آتش و آب همسفر می گردیم دنبال وصال کو به کو در راهیم ما از پی یار در به در می گردیم در وادی هجر قلب خونین داریم یعنی ز فراق خون جگر می گردیم از دوری دوست ما همه جان بر لب در وقت حضور دیده تر می گردیم در عرصه ی عشق منتظر می مانیم با فصل بهار هم نظر می گردیم تا تیغ فراق خونجگر بر گردد هر لحظه ز شوق چون سپر می گردیم جان و سر خویش ما دگر نشناسیم وقتی ز ظهور با خبر می گردیم مانند سرشک می چکیم از دیده بر دامن عشق چون گوهر می گردیم «یاسر» ز وصال نا امیدی هرگز در بحرِ امید غوطه ور می گردیم ** محمود تاری «یاسر» ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2