و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی 🥀🥀🥀 *علی گشنگی می کشید به شما گشنگی نمی داد. چرا تنهاش گذاشتید؟ خانم مدینه رو ریخت بهم. خانم دست بردار! ای جانم به این مادر...یه کاری کرد با این زن ها، از محضر خانم بلند شدن رفتن خونه هاشون. دونه دونه مردا بر میگشتن خانه. می دیدن نه اوضاع خونه عادی نیست. چی شده؟ شنیدم امروز رفتید عیادت فاطمه. عیادت رفتید؟ مرد حسابی! نامردا چجوری زدید فاطمه رو ؟ مردم بخدا مادر ما ضعیفه نبود. مادر ما شبیه ترین ها به پیغمبر بود. مادر ما بیخود فغان نمی کرد. چجوری زدید فاطمه رو؟ امروز رفتیم دیدیم از جاش بلند نمیتونست بشه. من نزدم بخدا! تو نزدی باشه اما شما نگاه کردید زدنش. ریخت بهم مدینه رو. مردا از خونه ها اومدن بیرون. تو مسجد نشسته دید اون یکی هم آمد اون یکی اون یکی، چی شد؟ گفت خونه ما رو هم ریخته بهم فاطمه. این دست برنمیداره ها. تا کار بالا گرفت، سران فتنه آمدن. گفت من گفتم میزنمیش دیگه دست میکشه. گفت چیکار کنیم؟ گفت فقط یه راه مونده بریم عیادتش. دهن مردمو ببندیم. گفت راه نمیده. گفت من بلدم راهشو. بذار الآن علی برا نماز میاد، به علی رو میزنیم. بخدا از در و دیوار سخت تر همینه. علی! میخوایم بیایم عیادت فاطمه. بمیرم براش، یه بار نگفت شما نبودید درِ خونه ی من هیزم آوردید؟ شما نبودید درِ خونه ی من خانمم رو زدید. فرمود: باید با خانم در میان بذارم. امیرالمومنین وارد حجره شد سلام عزیز دلِ زهرا. سلام امیرالمومنین فاطمه... چیزی میخوای بگی علی جان؟ گفت: عزیزم اینا به من رو زدن. تا گفت به من رو زدن فرمود:" اَلبَیْتُ بَیْتُک و أنا أمَتُک..." بگو بیان قربونت بشم حرف حرف توئه تو این خونه. حالا تصور کنید شما، در وا شد. یه دستش تو دست حسنش یه دستش تو دست حسینش. صدا زد فضه منو بپوشون. وارد حجره شدن فرمودن: آقاجان الهی قربونش بشم نتونست روشو برگردونه، صدا زد فضه رومو برگردون. دوباره روبروش نشستن، صدا زد فضه بازم رومو برگردون. فاطمه چرا اینجوری میکنی؟ ما اومدیم تمومش کنیم هرچی بوده. امروزم بعضیا ازاین حرفا میزنن ها. توبه نکرده میگن هرچی بود تموم شد. نه! اهل فتنه! اگه توبه کردید باشه، کو توبه؟ هرکاری کردن بی بی کوتاه نیومد. بلند شدن رفتن، تا خونه خالی شد صدا زد پسر عمو! جانم فاطمه جان! فرمود: امرت بجا رسید آقاجان؟ فرمود بله فاطمه جان! شرمندتم. ببخشید! صدا زد علی جان! حالا من ازت یه خواهش دارم. آخرین تیر ترکش رو فاطمه ی زهرا میخواد بزنه به سران فتنه... چکار کنم فاطمه؟ فرمود: علی جان! اینا تو تشییع من نمیان ها. چه کنم فاطمه؟ علی! شب غسلم بده. علی! به قول رزمنده ها، یه خشم شبی زد به اینا، یه خشم شبی زد فاطمه ی زهرا. صدا زد شب غسلم بده. شب کفنم کن. شب دفنم کن. چقد سخت شد برا امیرالمومنین این وصیت...* من گرک هر دردیمی؛ سنن بیلیدیم بیلمدیم… من گرک غسلون ورن ساعت؛ اولیدیم اولمدیم یارالی زهرا گت؛ سنی تاپشیردیم آلها… *روضه ی شب آخر شد...* کَلِّمینی یه کمی حرف بزن علی نمیره کَلِّمینی حرف رفتن نزنعلی میمیره *زهرا رو دستای امیرالمومنین یه نگاه به چپ و راست کرد. خدایا! کسی نیست فاطمه رو از من بگیره. یهو دید دستانی شبیه دستان پیغمبر، علی! دخترمو برگردون. حالا بریم کربلا.. من یه آقایی میشناسم کربلا. یه شیرخواره رو دستاش. یا حسین... وسط میدان! کار به یه جایی رسید صدا آمد: دَعَهُ یا حسین...* رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند «حالا بلند صدا بزن حسین...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝