........ 🍉شعر طنز یلدای برقی 🍉.... باز یلدا آمد و از عمر ما یک سال رفت بی رئیسی برق ماهم دَم به دَم امسال رفت 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 گازِ ما هم شد دماسنجی در این بحران سرد روستایی زاده می‌لرزد در این تهران سرد 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 من چه گویم زین دلار رو زان طلا هر کسی را کرده دکتر بر بلایی مبتلا 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 عاشق نهج‌البلاغه ، راه را گُم کرده است از برای درد و دل وِی چاه را گم کرده است 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 من نمیدانم چه گویم ، تا که آرامم کند یا چه شعری می‌تواند اَندکی رامم کند 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 در شب یلدا رفیقی گَشت ما را همنشین کُرسیِ ما برقی و مهمان ما کُرسی نشین 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 دورِ کُرسی ناگهان برقِ سرایِ ما پَرید اِستکانِ چای را مهمانِ یلدایم ندید 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 چای او از روی کُرسی ریخت بر دامان او سوخت در یلدای برقی ناگهان سامان او 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 لذت یلدا برایش سوز و ساز و آه شد از غمش تنها خداوند جهان آگاه شد 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 دَم به دَم ذکر لَبش نِفرین به برق و گاز بود طفلکی سوزان و نالان ، در پی پرواز بود 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 مانده بودم تا بخندم یا شَوَم همدرد او یا چو مسئولان نپرسم زره ای از درد او 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 ناگهان آمد صدا ، حامد نکن ناشکریم برق تو دست منو من دکترایه برقیم 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 میبَرم بَرق تو را ، یلدا فراموشت شود مثل مهمانت بسوزی غم هم آغوشت شود 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 شعر از حامد حبیب زاده آقبلاغ 🙏 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉