تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را نمی‌‌فهمد، چنان‌که هیچ کس ذاتِ خدایت را گِل ما موم شد در دست‌هایت لحظه‌ی خِلقت همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را چراغِ راه می‌خواهم، سری از سجده‌ات بردار قیامی کن ببینم روی مصباح‌ُالهُدایت را صراط‌َالمستقیم از دور نورِ سایه‌ات را دید میان نقشه‌اش انداخت نقشِ ردّ پایت را تویی که می‌شنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را کسی نشنید کوهِ بغضْ‌ بر دوشِ صدایت را تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدی‌ست؟ عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتم‌سرایت را به زَعم دشمنان درّندگان هم دشمنت بودند قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوست‌هایت را گواهی می‌دهد چشمانِ خیسِ آیه‌ی تطهیر به بزم روضه‌‌های شام، وا کردند پایت را از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم" بخوان با مادرِ خود روضه‌های کربلایت را ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝