جوان...ترحبم خوانی... گریزبه روضه علی اکبر(ع) اگر که گل رود از باغ ، باغبان چه کند ؟ وگر خزان برسد ، با غم نهان چه کند ؟ اگر که غنچه شود پرپر از غمش بلبل نسوزد و نکند ناله و فغان چه کند ؟ زنی که یک پسر از دولت جهان دارد به روز واقعه با ماتم جوان چه کند ؟ اگر که با غم او سازد و کنار آید به دشت خاطره با قد کمان چه کند ؟ شنیده ام که زنی در کرببلا می گفت پس از تو مادر رنجور و ناتوان چه کند ؟ عصای دست پدر بودی و شکستی حیف پس از تو مانده که با داغ بی امان چه کند ؟ غم و غریبی و غربت کنار ، خون خدا میان هلهله با خنجر زبان چه کند ؟ تو قطعه قطعه تر از لفظ اربا اربایی برای شرح غمت مانده روضه خوان چه کند ؟ صریح سرخ سرت را چنین به خون آلود به نیزه می برد اینگونه نیزه بان چه کند ؟ محمد مبشری …………………………………زمزمه داغ جوان سبک ( مدینه شهر پیغمبر ) گوشواره کجایی ای جوان من ببین قدِّ کمان من خدایا شد گلم پرپر ، ز داغش در نوا هستم ‌ ندارم طاقت ماندن ، ز درد و غصه بشکستم …. بسوزم من بسازم من ، ز داغت ای گل نازم شدم خانه خراب آخر ، چرا رفتی تو از دستم …. ز یادم کی رود بیرون ، صفای قد رعنایش هنوزم مانده در گوشم ، طنین لحن زیبایش …. پس از این بنگرم باید به حسرت روی عکسش را عزیزم رفته از دستم ، دگر خالی شده جایش محمد مبشری ………………………………………………………. ناکام نیست آنکه ز دنیا جوان رود یا از جهان شکسته دل و خسته جان رود ناکام نیست آنکه بمیرد ز داغ دل یا عاشقی که با غم و رنج نهان رود ناکام نیست آنکه ز گلزار زندگی ناچیده گل به حسرت ازین بوستان رود ناکام آن کسی که به درگاه ذوالجلال یک ره نکرده سجده ازین خاکدان رود ناکام آن کسی که ز نور محمدی نابرده بهره، خاک شود، از میان رود ناکام آن کسی است که بی مهر مرتضی نزد قسیم نار و قسیم جنان رود ناکام آن کسی که ز درگاه فاطمه مطرود گردد و ز پی این و آن رود ناکام آن کسی است که بیگانه با حسن در حال جهل و غفلتش از تن روان رود ناکام، آن کسی است که عشق حسین را پیدا نکرده، بی خبر از این جهان رود ناکام آن کسی است که همچون معاویه قرآن به کف به جنگ امام زمان رود دنیا، حسان، چو مرحله ی امتحان ماست ناکام، آن که رد شده از امتحان رود …………………………………………………دوست رفیقان در جوانی چون حبابند. به پیری گر رسند چون آفتابند. رفیقان زبانی را به خروار . خریداری کنم با پول ودینار. رفیقان دگر هم جان نثارند. به پای دوستان جان میسپارند. خریداریشان سخت است ودشوار. به سیم زر ویا درهم ودینار. رفیقانی که جان را هدیه کردند. به کنج قلب یاران تکیه کردند. بله نام رفیقان مسمم. به پیش چشم ما باشد مجسم. نسازند خاطر یاران مشوش. به سینه نامشان گشته منقش. رفیقی گر تو راست اندر جوانی . اگر قدر ورا از جان بدانی . به روز پیری وتنهایی ای دوست. گلی اندر کنارت داری ای دوست. غلام قدر رفیقان نیک داند. ز دل نام رفیقان نیک خواند. ……………………………………… شهریار جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش