#کوفه_شام
کوفه شهری مملو از نیرنگ بود
پیش اهلش حرف حق کمرنگ بود
کوفه یک مرکز بسان پادگان
تحت امر حاکمان بود هر زمان
ظاهرش باغی همانند بهشت
باطنش را مهد غم باید نوشت
کوفه را باید که از اول شناخت
جسم و جان را در بلای آن گداخت
اهل آن صد چهره و پیمان شکن
از کدامین جورشان گویم سخن
عزم کوفی دائما لغزنده بود
خشت هایش از علی شرمنده بود
کوفه چون تحت لوای شام بود
دائما لرزان و نا آرام بود
هر کسی شد بر دیار شام شاه
بی نشان مرتضی گم کرد راه
گر حسین ابن علی در کربلا
سینه اش شد نیزه زار نیزه ها
مقتلش گر شد مثال شط خون
دست آن اشرار و آن مردان دون
گر سرش را خنجر اعدا برید
گر قلم شد دست عباس رشید
گر به زیر ظلم شد زینب اسیر
شد سه ساله گوشه ویرانه پیر
علتش را باید اندر شام دید
در دل فرمانده خود کام دید
وای از آن افکار پست شامیان
وای از آن شمشیر دست شامیان
با علی این شهر بی سامان چه کرد
با صراط و مکتب و قران چه کرد
با ولایت شام دارد فاصله
مانده مهجور از ره این سلسله
#عبـــــــــــــادے_طارمـــے