📢 کانال ندای حق ❤️
هدایت شده از
سیدعلی
خود را پشت یک صخره رساندم؛ اما همراهم نیامد؛ از کنار بوته مجاور نگاه کردم؛ ترکش دوپای او را قطع کرده بود؛ خون فوران میزد؛ لحظهای در چشمهای پرجلال او خیره شدم؛ چشمهایش را به هم میزد و با دست اشاره کرد «تو برو».