هدایت شده از سیدعلی
به طرف راست دویدم و در حالی که غم جدایی جانم را می‌آزرد، به سوی جلو حرکت می‌کردم؛ نگاهم به عقب بود اما به طرف جلو می‌دویدم، مانعی پایم اصابت کرد اما از آن گذشتم و ناگهان خود را در میدان مین دیدم!