خاطرهای از پروفسور محمود حسابی نقل
میکنند، که جـدایِ از درستی و نادرستیِ
انتسابِ آن به ایشان، آموزنده است:
روز چهارشنبه دکتر حسابی سر کــلاس به
شاگردانش گفت: بچهها پنجشنبه امتحان
میگیرم به صورت شفاهی...
ولـــی بعــدش همـــان روز دکتر گفـت: اصلا
همین امروز امتحان میگیرم و آن هم کتبی!
بچهها همه اعتراض کردند و دکتر گفت:
همین که هست... هر کس نمیخواهد
بیاید جلو در کلاس بایستد...
از ۵۰ نفر، ۳ نفر رفتند جلوی در و استاد از
بقیه امتحان گرفت و بعدش به بچههایی که
امتحـــان داده بودنـد رو کـرد و گفـت: از همه شما ۱۰ نمره کـــم میکنم.
همه اعتـــراض کردند. دکتر ادامـــه داد:
نمره امتحان این ۳ نفر را هم ۲۰ رد میکنم.
دانشجوها با شدت بیشتری اعتراض کردند...
دکتر گفت: به خاطر این که شما امروز زیر بار ظلم رفتید، امروز درس ظلمستیزی داشتیم...