فاطمه که فخر بنی آدم است پاکترین نور ، در این عالم است آه از آن قصّه ی پُر غصّه که: قامت او در غمِ مولا خَم است بعدِ نبی دید ستم های سخت رنج و ستم با دلِ او همدم است فاطمه در فهمِ به اسرار حق از همه اولاد بشر اعلم است فاطمه از روز ازل تا ابد نزد خداوند بسی اعظم است گفت علی: ناله مکن فاطمه کارِ جهان از غمِ تو برهم است فاطمه فریاد علی بود و هست فاطمه بر بام خدا پرچم است خانه از آن لحظه که آتش گرفت یکسره عالم همه در ماتم است تاجِ سرِ خلقتِ زن فاطمه است هر چه که از او بنویسم کم است این غزل ( شایق) از الطافِ حق چشمه ی جاری شده از زمزم است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌