به قلم: یک پرستار (ا _ پ)
تقدیم به سفید پوشانِ سبز قامت بیمارستان ضیایی اردکان
به بهانه ی روز میلاد دُرّ درخشان مهر و عاطفه، زینب كبری (س) ،اسوه صبر و استقامت دست به قلم می شوم و چند خطی را به رسم پاسداشت این میلاد و روزپرستار می نگارم و زحمات همکارانم را که در روزهای پرکار و غم انگیز کرونایی ،پر انرژی و پر تلاش به مسیر خود ادامه می دهند را قدر می نهم.
در ارزش و وصف حرفه پرستاری همین بس که حضرت محمد (ص) می فرمایند :
کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهان پاک می گردد.
بیتردید امتداد نگاه و خدمت مهرآمیز در حرفه پرستاری، بارش باران امید، آگاهی و بهبودی را برای دردمندان و بیماران به ارمغان آورده و نسیم روح نواز زندگی و التیام آلام بیماران را بشارت میدهد.
و اما خوشبختانه یا متاسفانه پرستاری وقتی برای مسئولین و مردم به چشم آمد که ویروسی منحوس با انسان ها دست به یقه شده بود و جان انسان ها را یکی یکی می ربود.
میخواهم به دل حرفه پرستاری بروم و آن را بگشایم و از زیبایی ها و سختی هایش در ایام کرونا و غیر کرونا بنویسم
پرستاران همپای جامعه شریف پزشکی و در لحظات سخت و دشوار بيماری، بر بالین بيماران حاضر شده و از بهبودی و سلامتی آنان مراقبت میكنند. اینکه پرستاران ، با وجود تمام سختیها و مشکلات، با تمام خستگیها بازهم با پایداری، جز زیبایی نمیبینند و از مسیر عشق ورزیدن خود رضایت دارند،قطعه ای از ایمان آنها به پرستاری است ، پرستار از آن روزی که سوگند پرستاری را به لب خوانده ، فقط با عشق به این حرفه نظر کرد ه .
بر آنها خرده مگیر اگر گاهی لبخند بر لبانشان خشکیده ، انسان بودن و در وجودش حرفه پرستاری را داشتن مشکل است ،برایمان عادی و تکراری نمی شود درد و رنج بیماران،دلمان هم از سنگ نیست ،بالعکس خیلی هم حساس است آنقدر رنج و غم بیماران را در خود فرو داده ایم که گاهی گنجایش دلمان سر می رود و بغضمان می ترکد ولی باز هم التیام میدهیم درد ها را و همدردی می کنیم غم های شمارا...
سخت است جواب دل شکسته مادر و پدری را بدهی که برای فرزندشان بی تابند و هم نشین دردشان باشی،دردناک است به فرزندان چشم انتظار در پشت اتاق احیا خبر بدهی که مادرت....
دلی به وسعت دریا و تحملی پولادین میخواهد تا تمام ناملایمات و سختی ها را در خود جای دهی و باز هم لبخند بزنی.اگر چه این روزها لبخندهایمان در پس ماسک ها پنهان شده ولی چشم هایمان بیانگر شادی و لبخند و غم این روزهاست.
خواستم از خاطرات تلخ و شیرین ایام کرونا بنویسم ولی پرستاری در همه ایام خاطرات تلخ و شیرین دارد و در این روزها بیشتر.
شیرین ترین خاطره ها در دوران کرونایی برای یک پرستار زمانی شکل میگیرد که بیماری که به سختی نفس می کشید و خانواده ای نگران او را به دست تو سپرده بودند اکنون اکستوبه می شود وچشم هایش را می گشاید و خودش نفس های گرمش را بالا و پایین می برد وآن موقع است که تمام ناخوشی هایت با لبخندی که بر لبان خشکیده یک مادر یا پدری نقش می بندد از دلت رخت بر می بندد و آنگاه است که چیزی جز زیبایی در پرستاری نمی بینی.
و اما،تلخ ترین خاطره ها زمانی شکل می گیرد که وقتی می بینیم نبض بیماری که برای ماندنش بال بال زده ایم، زیر انگشتانمان یخ می زند. وقتی قرار است ملحفه سفید را روی چشم های بسته مسافر آخرت بکشیم. وقتی میدانیم آن سوی خط تلفن همسری نگران،فرزندی چشم به راه حال بیمارش را از شما خواهد پرسید و من چگونه ....
هنوز کابوس 45 روز ندیدن فرزند 3 ساله ام را در فروردین ماه فراموش نمی کنم،دلبریهای دختر کوچولویم از ان سوی تماس تصویری برای آمدن به خانه و بغض هایی که درگلو خفه می شد.
و اکنون حدود 10 ماه است که یک دل سیر مادر و پدرم را نبوسیده ام و در آغوش نگرفته ام ،خدا کند این ویروس لعنتی دلش به رحم آید ....
و اکنون روز پرستار است و این روز را باید برای خانواده های پرستاران نیز گرامی داشت ،فرزندان و همسران پرستاران نیز باید صبوری را پیشه کنند ،گاهی مجبور میشوی کودک بیمارت را در منزل بگذاری و خودت به پرستاری در بیمارستان مشغول شوی،گاهی از 24 ساعت 18 ساعت مشغول به کار هستی و وقتی به خانه می آیی اشتیاق فرزندان خردسالت برای دیدنت همه خستگی ها را از تن می شوید و همه این ها برایت آسان می شود زمانیکه که عشق و علاقه به حرفه ات در دلت موج میزند و میگذری از تمام ناملایمات این روزها .
حس احسان و نوع دوستی فقط در شغل پرستاری خلاصه نمی شود. بانویی که به یاری همسر جانبازش کمرمی بندد، مادری که سال ها بار پرستاری از فرزند معلولش را بر دوش می کشد، نیکوکاری که به یاری معلولان و سالمندان رنجور شتافته، همه نام پرافتخار پرستاری بر سینه دارند و بشارت پاداشی گران در آینده ای نه چندان دور از طرف پروردگار.
و اما در این روزهای کرونایی...