همزبان ! بر خــیز من یاد گلســـتان کـرده ام
عشـــق یاران را مــــیان سینه پنهان کرده ام
هرزه گردی های بی جا تاب و احساسم گرفت
بی کســـم در بی کسی ها یاد مهمان کرده ام
باز هم باران بـــزن بر کلــــبه ی احــزان من
با دل و جـان من هوای موج و طوفان کرده ام
سخت ناشـــادم از این نا مهربانی ها ی شـهر
باز یاد حــــافظ و آن مهــــــربانان کرده ام
من که بیزارم از این دشــمن تراشی های پوچ
آسمـــــان شـــهر دل را مهر با ران کرده ام
می گریزم از ستم های زمان در کـوه و دشت
آرزوی گــــریه ها با پیـــر کــنعان کــرده ام
در زمــــانی که محبّت کیــــمیا شــد بین ما
من هــــوای دوستی با جمعِ رنـدان کــرده ام
آن قدر نالیـــده ام در بـی کسی هـــای خودم
بلبلان نغمـــه خوان را نیز گــریان کــرده ام
تا بسـازم خـــانه ای شایسته ی یــاران خود
بارها ایــن خانه را از پـــایه ویــران کرده ام
امشب از شب های دیگر سخــت تنها تر شدم
درد تنــهایی خــود با گریه درمــان کرده ام
✅سروده شاعر عزیز شهرمان
جواد احمدپور
#تنها # ۱۳۹۹/۱۱/۷
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷