#سبک_زندگی_اسلامی
📜خاطرات شهدا
🌹روزی حلال
پدرم در محل به مش باقر کبابی معروف بود. مغازه کبابی و بریانی داشت. صبح از خانه خارج می شد و غروب بر میگشت.
به نماز اول وقت در مسجد خیلی اهمیت می داد. لذا صبح ها برای نماز و غروب ها هم برای نماز مغرب به مسجد می رفت.
صاحب ملک مغازه او از ارامنه اصفهان بود. روز ها به دکان می آمد. پس از مدتی به زبان آن ها مسلط شد.
رفتارش نمونه واقعی یک مسلمان بود. حرف هایی را که می زد، بعد ها در احادیث می دیدیم. می گفت: مردم را باید باعمل به دین خدا دعوت کرد، نه با زبان.
🌺در نتیجه برخورد های خوب او صاحب ملک مغازه اش 🌹مسلمان شد!🌹
برای کار، بهترین گوشت را استفاده می کرد. هیچوقت از گوشت گاو یا گوشت یخی آن دوران استفاده نکرد.
در جواب یکی از شاگردانش که پرسید: آخه اینطوری سود ما خیلی کم میشه، گفت:
برکت پول مهمه نه مقدارش! اگه شما خیلی پول به دست بیاری و به حلال و حرومش دقت نکنی مطمئن باش تو بدترین راه اون پول رو از دست می دی!
همیشه می گفت: آدم باید تو زندگی به دخل و خرجش خیلی دقت کنه.
باید کارش حساب و کتاب داشته باشد. به جای این که اینقدر دنبال تجملات باشیم باید به فکر مشکلات مردم باشیم.
مگه ما چه قدر تو این دنیا زندگی می کنیم. لااقل تو این عمر کوتاه برای رضای خدا گره از کار بنده های خدا باز کنیم.
✍خاطرات برادر شهید علیرضا کریمی
از نحوه کسب روزی حلال پدرش
قطعا این لقمه حلال چنین سعادتی را نصیب خود انسان و فرزندانش میکند.
والحمدلله رب العالمین