✅عبیدالله بن زیاد پس از شکست از سخنان حضرت زینب(س) رو کرد به امام سجاد(ع) و پرسید : 📋《مَنْ أَنْتَ؟》 ♦️تو کیستی؟ 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. 📋《بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ》 ♦️بلکه او را خدا کشت. 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ‏ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۱) به نقل از لهوف آمده است که در اين هنگام امام سجّاد(ع) به زينب(س) رو كرد و فرمود : 📋《اُسْكُتِي يَا عَمَّةِ حَتَّى أُكَلِّمَهُ》 ♦️آرام باش عمه جان تا من سخن بگویم! سپس رو کرد به ابن زیاد و فرمود : 📋《أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي يَا ابْنَ زِيَادٍ؟ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ》 ♦️اى پسر زياد! آيا مرا از مرگ مى‏ ترسانى، مگر نمى‏ دانى كه كشته شدن براى ما يك كار عادى است، و شهادت مايه سربلندى ما مى‏ باشد. پس ابن زیاد با دیدن این همه صلابت و عزت، عقب نشینی کرد و آنگاه دستور داد، امام سجّاد(ع) و همراهانش را به خانه‏ اى كه در كنار مسجد اعظم كوفه بود بردند و در آنجا زندانى نمودند. زينب(س) براى اينكه مبادا بانوانى به ملاقات آنها بيايند و همين ملاقات موجب يك نوع شماتت و تحقير خاندان عصمت گردد فرمود : هيچ زن عرب نژاد حقّ ملاقات با ما را ندارد، جز كنيزان كه آنها نيز مانند ما اسيرى ديده‏ اند.(۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰ @TarikhEslam