🍂سلسله مباحث:
#راه_و_رسم_طلبگی
شماره 54
موضوع: 🌷پرداختن به راهکارهای تربیتی به جای برخوردهای حقوقی / قسمت چهارم / ابراز اعتماد و رفع تلقّی تحقیر و توهین🌷
ابراز اعتماد و رفع تلقّی تحقیر و توهین
اجرای کامل قانون حضور و غیاب، براساس نظر توده طلاب جوان، گونهای توهین و تحقیر تلقی میشود و در آن نوعی «بیاعتمادی» مشاهده میگردد. طلبه احساس میکند، پیش از هر جلسه غیبت یا پس از آن، یک بار باید به دفتر مدرسه مراجعه کند؛ در مقابل مدیر مدرسه قرار گیرد و توضیحی ارائه دهد. پیش از غیبت، چانهزنی کند و منتّی بکشد یا پس از غیبت بازخواست شود؛ مدارک معتبری تقدیم کند و پاسخگو باشد!
نفس این «احساس بیاعتمادی» فضای روابط را بر هم میزند؛ این در حالی است که محیط حوزه باید محیط اعتماد، محبّت و صداقت باشد.
اجرای نظم نئوپانی شاید در محیطهای غیردینی لازم باشد و موجب انتظام امور گردد، اما در فضای طلبگی که فضای برادری، صمیمیت، محبت و اعتماد است، زیبنده و شایسته نیست. در چنین فضایی باید اصل بر پاکی، درستی، صداقت و احساس مسئولیت قرار داده شود و اگر استثنایی مشاهده میشود، با حسن سلیقه تربیتی اصلاح و درمان شود.
بر این اساس، روابط مدیر مدرسه با طلبه باید بر محور «اعتماد متقابل» بگردد. زیرا نفس
#ابراز_اعتماد در سازندگی شخصیت طلبه (و بلکه مطلق جوان) تأثیر فراوان دارد و فرایند قانونگذاری نباید ما را از این برکات فراوان تربیتی محروم سازد. گویا حد وسط میان «قانون موجود» و «اعتماد صد در صد به طلبه» که اکنون غیرعملی به نظر میرسد، ابراز اعتماد قانونی در دایرهای محدود باشد؛ چیزی شبیه امر بین الامرین که حد وسط میان جبر و تفویض است.
در تأیید این فراز، از پیام پرنور نبوی (ص) بهره بگیریم:
الوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ.. . ؛[مکارم الأخلاق , جلد۱ , صفحه۲۲۲ ]
فرزند 7 سال سید و سالار است و هفت سال برده و فرمانبردار و هفت سال وزیر و مشاور و یاور.
در این حدیث، «سید» نماد موجودی است که نظراً و عملاً نسبت به بندگان خود استقلال و اختیار تام دارد و خود را در رأی و حکم صائب میبیند، نه با بندگان خود، در امور مشورت میکند و نه عمل خود را مطابق آرا و امیال آنها تنظیم میکند و از آنها دستور میگیرد.
همیشه خود را نسبت به زیردستان برتر دیده و صاحب اختیار میداند؛ لذا انتظار اطاعت بیچون و چرای فوری از بندگان خویش دارد و هیچگونه تخلّف و سرپیچی را برنمیتابد.
«عبد» سمبل انسانی است که نه در عمل استقلال دارد و نه رأی او صائب و مقبول است. از این جهت، هیچگاه به صورت جدی طرف مشورت قرار نمیگیرد و تنها از او انتظار اطاعت و امتثال کامل میرود. عبد هر چه بیشتر مطیع و سربهراه باشد و فرمان برد، کاملتر است. او خود را در صورت نافرمانی، مستحق تنبیه و شایسته ملامت و مجازات میبیند و پذیرای تربیت مستقیم و امر و نهی صریح است.
«وزیر» نماینده موجودی است که رأی او مسموع و نظر او مورد احترام و شایستة دقت است، اما استقلال عملی نداشته و حکم او نافذ نیست. وزیر خود را سزاوار مشاوره و نظرخواهی میداند و رأی مستقل میدهد و به هیچ روی، تحمّل پرخاش و بیاحترامی را ندارد و امر و نهی صریح و مستقیم را برنمیتابد. در فرزانگی برای خود شخصیت و شأنی همسنگ حاکم و امیر قائل است؛ گرچه نهایتاً تابع و مطیع اوامر او است.
در این مرحله از زندگی که سنین 14 تا 21 سال را در برمیگیرد، نوجوان خود را ثقه و مورد اعتماد دیگران تصور میکند و فطرتاً انتظار دارد که دیگران به او اطمینان نموده و کارهایی خطیر را بر عهده او بگذارند و ابداً نمیپسندد که غلام فرمانبرداری تلقی شود که دائماً تحت نظارت و کنترل باشد و وظیفه بله قربانگویی را اجرا کند.
«وزیر»، گرچه تحت ولایت حاکم و تابع او است، اما مورد اعتماد و نماینده او محسوب میشود و دارای اختیارات زیادی است. «وزیر» هیچگاه کنترل بیش از اندازه و صریح را تحمل نمیکند و انتظار ندارد که سلطان، دائماً در جزئیات اعمال او دخالت نموده، اظهار نظر نماید. او خود را در مقام و منزلت، تقریباً همشأن حاکم میبیند و از اینکه حاکم را ناظر و مراقب دائمی خود بیابد، به ستوه میآید.
نکته بسیار مهم در فرایند قانونگذاری برای طلاب مبتدی همین واقعیت است که طلبه، در سنین 14 تا 21 قرار گرفته و همه مقتضیات جوانی که در این حدیث به نحو اعجازآمیزی بیان شده، درباره او صادق است؛ آیا قانونی که برای چنین مخاطبی نوشته میشود، نباید با قوانین عمومی تفاوت جوهری و با مقتضیات سنی و روحی آن مخاطب تناسب کامل داشته باشد؟
#ندای_تهذیب
💐
@nedaye_tahzib
🌱
tahzib-howzeh.com