شبی یک سرگذشت
🖍ماهیان از تلاطم دریا
به خدا شکایت بردند
و چون دریا آرام شد
خود را اسیر صیاد دیدند…
تلاطم زندگی حکمت خداست
از خداوندگار مهربانی، دلِ آرام بخواهیم
نه دریای آرام ...
☀️⚡️ نازنین همراهان
#ندای_زرند شبتان آرام و روزگارتان دل آرام
✍معبودا!
از تو می خواهیم شبی با خوابی دلنواز و مهرنواز با بهترین لحظه ها ، با دلاویز ترین ثانیه ها، با دلپذیر ترین دقیقه ها و با دل انگیز ترین دوست داشتنی ها بدون هیچگونه سختی ،توأم با روحیه ای سرشار از شور انگیزی و مهر انگیزی نصیب تک تک همراهان عزیز
#ندای_زرند بفرمایید 🙏
امشب
همراه با اساطیر
⚜
#بیژن و
#منیژه قسمت( ۵)⚜
اینک به قسمت دیگری از داستان وارد می شویم منیژه یکه وتنها در بحران عجیبی قرار گرفته همه او را ترک کرده کسی هم حق کمک به او را ندارد غم از دست دادن جوانی که عشق او تمام وجودش را فراگرفته از آن بدتر داغ بد نامی بر پیشانی زیبایش خورده است لذا از جای بر خاست تا خوراکی تهیه نماید در اولین قدم موفق گردید مقداری نان تهیه کرده همراه با کوزه ای کوچک آب از کنار سنگ سوراخی کوچکی بوجود آورد آب ونان را بداخل چاه فرستاد سپس غمگین و نالان با خدا به راز و نیاز پرداخت.
از آن طرف گرگین هنگامیکه چند روز منتظر آمدن بیژن ماند وخبری نشد به جستجو پرداخت اسب بیژن را دید که با زین ویراق در حال چرا می باشد لذا نا امید تصمیم به بازگشت گرفت ، با رسیدن به دربار به نزد کیخسرو رفت و طوری موضوع را بیان کرد که خودش هیچ گونه گناهی در مفقودی بیژن ندارد ، خبر به گیو رسید این پهلوان نامی در حالیکه بشدت عصبانی بود وقتی به گرگین رسید خشمگين و توفنده بسمت گرگین رفت، گرگین آنچنان قیافه مظلومانه به خود گرفت که گویی هیج گناهی در این مورد ندارد واین امید را داد که فرزندش زنده وبزودی پیدا خواهد شد ، آنگاه با یزدان به خلوت نشست و نومیدانه از او خواست که فرزندش را به او باز گرداند:
همی گفت کای کردگار سپهر
تو گستردی اندر دلم هوش ومهر
گر از من جدا ماند فرزند من
روا دارم ار بُگسلد بند من
روانم بدان جای نیکان بری
ز درد دل من تو آ گه تری
گیو پس از مدتی راز ونیاز به سمت گرگین رفته واز او خواست تمام ماجرا را از اول شرح دهد ، همچنین از او خواست که آخرین بار بیژن را در کجا دیده واسب او را کجا پیدا کرده است ، گرگین به شرح ماجرا از روز اول پرداخت وگفت بیژن در پی شکار گور از ما جدا شد ودیگر اورا ندیدیم .
گیو که نشانه های عجز وناراحتی را در چهره گرگین مشاهده کرد برایش معلوم شد گرگین دروغ می گوید لذا تصمیم گرفت او را مجازات کند ولی بر خود مسلط گردید و مجازات را موکول به نظر شخص شاه دانست ، گیو به نزد کیخسرو آمد و ماجرای گم شدن فرزندش و یاوه گویی های گرگین را به عرض رسانید، شاه ایران زمین اورا دلداری داده وقول داد در پیداشدن بیژن به او کمک کند ،تعدادی سپاهی را به مرز اِرمان برای جستجو فرستاد از آن طرف گرگین به پیشگاه شاه راه یافت و دندان های گراز های شکار شده را نشان داد و بسیار پوزش و عذر ها خواست ، شاه گفت اصل جریان را برایم تعریف کن وچون گرگین تمام وقایع را تعریف کرد حرفهایش ضد و نقض بیان شد شاه به شدت ناراحت گردید، دستور دار او را به زنجیر کشیده در حبس نگهش دارند ، سپس به گیو گفت ناراحت نباش بزودی من با جستجو در جام جهان نما بیژن را برایت پیدا می کنم ، گیو که چنین دید پادشاه را ثنا گفت و با امید از دربار خارج گردید .
مدتها گذشت و از بیژن خبری نشد گیو افسرده و غمگین گوشه گیر شده بود کیخسرو که چنین دید در فرودینگان جامعه نیایش به تن کرد و با یزدان خلوت کرد:
بیامد بپوشید رومی قبای
بِدان تا بَوُد پیش یزدان به پای
خروشید پیش جهان آفرین
به خورشید بر چند بُرد آفرین
زفریاد رس زور و فریاد خواست
از آهِرمن بد کنش ، داد خواست
سپس جام گیتی نُمای خویش را در کف نهاد ودر آن نگریست.
ادامه دارد ....
تا جستاری دیگر بدرود
#کیخسرو
#گیو
#جام_گیتی_نما
📡ندای زرند در تلگرام 👇
🆔
https://t.me/p_nedayezarand
📡 واتساپ ندای زرند 👇
https://chat.whatsapp.com/B68dQwG8XPgFJ6ltpBxhIp
📡 ندای زرند در
#ایتا👇
🆔
https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9
📡 ندای زرنددر
#سروش👇
splus.ir/p_nedayezarand
📡ندای زرند در
#اینستاگرام👇
https://instagram.com/nedayezarand?igshid=71q2kqvqnjn5
📡 لینک جدید ندای زرند درروبیکا👇
https://rubika.ir/p_Nedayezarand402.