📚داستانی در پیوست با ضرب المثل ارائه شده: ▫️حکایت غلامِ سخن چین: آورده اند که مردی غلامی را فروخت به خریدار گفت: این بنده هیچ عیبی ندارد جز سخن چینی. خریدار گفت: راضی شدم. پس آن را خرید و برد. روزی آن غلام به زن آقای خود گفت: من یافته ام که آقای من ، تو را دوست ندارد و می خواهد زنی دیگر بگیرد. زن گفت: چاره چیست؟ گفت: قدری از موی زیر ( چانه ) او را به من ده تا به آن افسونی خوانم و او را مسخر تو گردانم .  زن گفت: چگونه موی زیر چانه او را به دست آورم؟ گفت چون بخوابد تیغی بردار و چند موی از آن بتراش و به من رسان. بعد از آن به نزد آقا رفت و گفت: زنت از توبیزار است واراده کشتن تو را دارد . چنانچه خواهی صدق من بر تو روشن شود ؛ خود را به خواب بزن و ملاحظه کن. مرد به خانه رفته چنین کرد. زن را دید با تیغ بر بالین او آمد. یقین به صدق غلام کرده ؛ بی محابا از جا برخاست و زن را به قتل رسانید. در همین ساعت غلام خود را به خویشان زن رسانیده؛ ایشان را از قتل زن مطلع نمود.ایشان آمده شوهر را کشتند و شمشیرها در میان قبیله زن و شوهر کشیده شد و جمعی کثیر به قتل رسیدند.( معراج السعادة/نراقی/450) سخن چین قاتل سه نفر است  امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سخن چین قاتل سه نفر است: قاتل خود و قاتل كسى كه سخن چینى او را كرده و كسى كه نزد او سخن چینى كرده است. (الخصال/ترجمه جعفرى/ج‏1/167)