برگی از تاریخ استعمار
قسمت هشتاد و نه: خیانت(1)
هیچکس نمیدانست چرا احمدشاه درانی هنگامی که در سال ۱۷۴۸ میلادی پنجاب را تصرف کرد لشکرکشی اش را به سوی دهلی ادامه نداد.
احمدشاه نُه سال صبر کرد و در ژانویه ۱۷۵۷ سپاهش را به سوی دهلی به حرکت درآورد؛درست در زمانی که انگلیسی ها برای گرفتن انتقام از سراج الدوله به بنگال لشکر کشیدند.
آیا همزمان بودن این حمله کاملاً اتفاقی بوده است؟
آیا این بار هم صابرشاه، همان درویش مرموز،به سراغ احمدشاه درانی آمده بود؟
احمدشاه به آسانی دهلی را تصرف کرد.در کاخ امپراتور گورکانی مقیم شد و سکه هایی را به نام خود ضرب کرد.
او یک ماه در دهلی ماند و هنگامی که تهاجم انگلیسی ها به بنگال به پایان رسید، دهلی را ترک کرد و به افغانستان برگشت.
انگلیسی ها یکی از فرماندهانشان را به نام رابرت کلایو مأمور حمله به بنگال و گرفتن انتقام از سراج الدوله کردند.
رابرت کلایو، پیش از این سربازان انگلیسی را در جنگ با فرانسوی ها رهبری کرده و پیروزی های بزرگی به دست آورده بود. او اکنون مأموریت داشت قلعه ویلیام را دوباره تسخیر کند،انتقام فاجعه سیاه چال را از سراج الدوله بگیرد و سپس تمام سرزمین بنگال را تصرف کند.
در ژانویه ۱۷۵۷ میلادی کاروان بزرگی از ناوهای انگلیسی به ساحل بنگال رسید و آتشبازی روی قلعه ویلیام را آغاز کرد.
شدت آتش توپخانه به اندازه ای بود که قلعه به سرعت تسلیم شد و کلایو آن را به عنوان پایگاه خود برای ادامه حمله به بنگال انتخاب کرد.فرمانده انگلیسی در قدم اول شروع به مذاکره با طایفه های مختلفی کرد که پیرو مذهب هندو بودند.
این مذهب از ادیان کهن سرزمین هند بود و پیروان آن در کنار مسلمانان بیشتر ساکنان هند را تشکیل می دادند.او تلاش میکرد از اختلاف مذهبی هندوها با سراج الدوله که فردی مسلمان بود بهره برداری کند.
کلایو در این راه موفق بود و توانست تعداد زیادی از هندوها را در کنار سربازان انگلیسی مسلح کند.
حضور تفنگداران هندی در کنار سربازان انگلیسی پس از این نیز در جنگ های مختلف ادامه پیدا کرد،گویا جنگیدن در کنار اروپایی ها برای این افراد هیچ اهمیتی نداشت؛ گروهی از آن ها به خاطر پول می جنگیدند و برخی نیز به علت کینه ای که از طوایف دیگر هند داشتند با انگلیسی ها همکاری میکردند.
با آنکه هندی های زیادی به ارتش کلایو پیوسته بودند اما او باز هم احساس خطر میکرد و از قدرت سراج الدوله می ترسید، به همین خاطر تصمیم گرفت با نرمش و مذاکره به اهدافش نزدیک شود.
او نامه ای به سراج الدوله نوشت و او را مطمئن کرد که نباید هیچ ترسی از انگلیسی ها داشته باشد و آن ها می توانند روابط دوستانه ای داشته باشند؛ اما همزمان با یکی از وزیران سراج الدوله به نام میرجعفر ارتباط برقرار کرد تا اسباب سقوط او را فراهم کند.
میر جعفر قول داد بخش بزرگی از سپاه بنگال را به یاری او بیاورد و در مقابل،پس از جنگ به عنوان حکمران منطقه منصوب شود. او همچنین تعهد کرد یک میلیون لیره به عنوان غرامت جنگی به کمپانی هند شرقی بپردازد و پانصد هزار لیره هم به کارمندان کمپانی و شخص کلایو بدهد.
کلایو بار دیگر برای سراج الدوله پیغام فرستاد که تمایل دارد یک بار برای همیشه روابطش را با حکومت بنگال سامان دهد و در همان حال سپاهش را به طرف ناحیه «پلاسی» در بنگال به حرکت درآورد؛ بیش از دو سوم سربازان کلایو، هندی بودند.
@negaheqods