دوستی داشتیم همش تو کار جواهرات بود، این سالها همینجوری تو حال و هوای گنج بود. هیچ وقت هم یدونه هم پیدا نکرد. منطقه ای که ما بودیم افتاد تو طرح شهرداری. خونه این شهرداری خرید رفت. شهرداری بعدا که اومد اینجارو خرید، می خواست درست کنه، خورد به چندین خمره پر طلا و جواهرات و اشیا قیمتی تو خونه این آقا... این بعدا فهمید تو خونه اش این بود، سکته زد.
و ما الان همه مون همینجوری هستیم...
#استاد_شجاعی