بعد از شهادت علی تا چشمم به حاج قاسم افتاد با جیغ و گریه حرف میزدم. گفتم: «
حاجی! من با سه تا بچه چه کار کنم؟»
حاج قاسم گفت: «
وقتی شهید در خانه نباشد، خلیفه خانه خداست. تو خدا را داری.» حرفهایش به جانم مینشست، اما باید حرفهای دلم را که کوهی از آتش بود، بیرون میریختم تا صحبتهای مردی چون او آرامش را به من برگرداند.
حاجی گفت: «
در ضمن، من اول پدر تو هستم بعد پدر تمام بچههای شهدا.»
گفتم: «
حاجی من نمیتوانم تنهایی بچهها را بزرگ کنم.» گفت: «من کمکت میکنم، خدا هم هست، دعای علی هم هست.»
[
روایتی از کلثوم ناصر، همسر شهید علی سعد از حمایتهای پدرانه شهید حاج قاسم سلیمانی]
🔗کانال رسمی بنیاد نهضت پیشرفت بانوان
@nehzatepishraft