ا🔹🔸🔹
ا🔸🔹
ا🔹
🎙متن سخنرانی حجت الاسلام طیبی فر
در محله شیعه نشین کرخه بغداد در سال 1395قمری به دنیا آمد نامش را محمد گذاشتند والدین او از سادات و از نوادگان امام حسین(ع) بودند. پدر با 5 واسطه امام هفتم(ع) و مادر با شش واسطه به امام زین العابدین(ع) میرسد. شیخ مفید در مسجد براسا در حال درس دادن بود، وسط درس نفس گرم استاد در سینه حبس شد برخواست احترام کرد، سلام کرد، طلبهها شگفت زده به پشت سر نگاه کردند بانویی مجلله با متانت دست دو فرزندش را گرفته است رو به شیخ مفید کرد و گفت: یا شیخ علمهم الفقه این بچهها رو فقه بیاموز شیخ با شنیدن کلام این زن شروع به گریه کردن کرد. همه متعجب شدند چه اتفاقی افتاده است؟ این زن کیست که با شنیدن این کلام استاد بزرگ گریه میکند؟ بعد جناب شیخ فرمود: حالا حقیقت برایم آفتابی شد، رویای شگفتم تعبیرگردید. دیشب در خواب بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) را دیدم که دست دو فرزندش حسنین را گرفته و رو به من کرد یا شیخ علمهم الفقه اینها را فقه بیاموز. در تفکر بودم من کجا و امام حسن کجا؟ من کجا و امام حسین کجا؟ لذا شیخ تعلیم و تربیت دو فرزند این بانو را یعنی سید رضی و سید مرتضی را بر عهده گرفت سید رضی در فصاحت و بلاغت ید طولایی داشت در نه سالگی چکامه قصیده اش در مدح اهل بیت همه را شگفت زده کرد. پدرش تا انقراض حکومت عضدالدوله دیلمی در قعله شیراز زندانی بود در دوره صمصام الدوله ابو احمد پدر سید رضی از بند اسارت آزاد شد. سید رضی اضافه بر علم و دانش، دستگیری از محرومان و ستم دیدگان و نصرت دین الهی را هدف خود قرار داد. او شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت برای پرورش طلاب برای اولین مرتبه در دنیای اسلام مدرسه دارالعلم بنا کرد. هیچگاه از قناعت خارج نشد و دست طمع به سوی کسی دراز نکرد خدا به او پسری داد. وزیر بهاءالدوله از فرصت استفاده کرد و به عنوان چشم روشنی صلهای فرستاد. سید قبول نکرد پیغام داد، لابد وزیر میداند ما صله نمیپذیریم و صله قبول نمیکنیم. وزیر صله را برگرداند که به قابلهها بدهید. سید رضی فرمود ما رسم نداریم بیگانه را به خانه خود راه دهیم قابله از خویشان خود است چیزی نمیپذیرد.
مرحله سوم دوباره طبق را برگرداند و صله را برگرداند وزیر که این دفعه به طلاب بدهید سید رضی رو کرد به طلاب اگر کسی نیازمند هست و نیاز دارد این صله بردارد فقط یک طلبه یک گوشهای از دینار طلا را برای خود برداشت، علت را استاد سوال کرد؟ گفت دیشب هنگام مطالعه، روغن چراغ تمام شد چیزی نداشتم کلید انبار هم پیش خادم بود قصد کردم این را برای بدهی قرضم می دهم. میدانست رسالت بدون امامت ناقص است و میدانست شهر علم پیامبر بدون علی (ع) شهر بدون دروازه است و بدون معصوم، قرآن بدون مفسر خواهد ماند لذا پا به میدان گذاشت و نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) را جمع کرد او در سن چهل و هفت سالگی درگذشت و در حرم جدش حسین بن علی(ع) مدفون و نامش برای همیشه بین شیعیان و دوستداران علم زنده و پابرجاست.
#سبک_زندگی_صالحین
آیینه جان (در ایتا و سروش)👇
@aeenejan
🔹
🔸🔹
🔹🔸🔹