⭕️ یک خسته نباشید به دولت‼️
گفت: پدر و پسری در اتاقی نشسته بودند.
پدر گفت: پسرم برخیز و سنگ ۵ کیلو را بیاور.
پسر گفت: این گربه را که در اتاق است، من وزن کردهام، دقیقاً پنج کیلو است... از همین استفاده کن‼️
پدر گفت: برخیز و آن متر را به من بده.
جواب داد: گربه از نوک سر تا دم دقیقاً یک متر است...
از همان گربه به جای متر استفاده کن‼️
پدر گفت: حداقل برخیز برو بیرون ببین باران میآید یا نه⁉️
باز هم جواب داد: این گربه الان از بیرون آمده، دست بکش روی کمرش، اگر خیس بود باران میبارد‼️
پدر سری تکان داد و گفت: حداقل برخیز گربه را بگیر به من بده‼️‼️‼️
پسر لبخند تمسخرآمیزی زد و گفت:
این همه کارها را من کردم‼️
این یک کار را خودت انجام بده‼️
گفت: وقتی کرونا آمد و کل جهان را فراگرفت، از دولت خواستیم کاری بکنند. افاضه فضل فرمودند که:
مردم کسب و کارهایشان را تعطیل کنند و بنشینند در خانه ها‼️
گفتیم: در بیشتر کشورهای دنیا دولت به مردم کمک مالی و غذایی و دارویی میکند.
فرمودند: صاحبخانهها درصد کمتری بر اجارهها بیفزایند‼️
وقتی دیدیم دارد اپیدمی و خطرناک میشود، گفتیم چارهای بیندیشید...
فرمودند: مردم مهمانی نروند، تفریح نکنند، مسافرت نروند، برای جانباختگان کرونا عزاداری نکنند، عروسی هم برگزار نکنند و...‼️
گفتیم: بابا، کرونا همه جا فروکش کرده، ولی ایران تازه رفته در پیک سوم !!!!
فرمایش کردند: مردم اجباراً ماسک بزنند، وگرنه جریمهاش را باید بدهند به ما‼️
گفتیم: حداقل ماسک و محلول و الکل را به مردم بدهید که استفاده کنند !!!!!
لبخند تمسخرآمیزی زدند و فرمودند:
همه کارها را ما کردیم‼️
این یک کار را خود مردم بکنند دیگر‼️
گفتم: خب، خسته نباشند‼️
(بمیرید الهی‼️)⏩ اینو من گفتم‼️😂
💢👈 به کانال ما بپیوندید👇👇👇
@news_feyzieh