-کاش میشد ببوسمت!
به حالت خندهداری لب گزید: دختر سیدرضا!؟ وسط کوچه؟
با بغض لب زدم: خب دلم میخوادت.
-کاری نکن پام سست شه.
دستم رو گرم فشرد و دو بار بوسید: جای تو هم بوسیدم.
محو لبخند مردانه و محجوبش شدم. دستم رو رها کرد. آستینش رو کشیدم: مواظب خودت باش عزیزم!
پلک زد و باز هم لبخند...
-
همیشه دم رفتن جوری حرف میزنی... که تا برگردم جلوی چشممی!
https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4
از پرطرفدارترین رمانهای ایتا که به خاطر هواداران
برای بار دوم بارگزاری شده 😍
#عاشقانهیمذهبیدلبرانهدلتنگیوزناشویی
🔥💋💍♥️
و و و و و
#سیاسی❌