چمدونم و بستم و بعد از یه نگاه به گوشه و کنار اتاق مشترکمون رفتم بیرون..
رو مبل داشت سیگار می کشید..
با دیدنم جا خورد..
می دونست می خوام برم ولی فکر نمی کرد جدی باشه..
بلند شد و اومد سمتم..
نگاش می لرزید..
ترسیده بود؟
آدمی که خون من و تو این خونه توی شیشه کرد..
آدمی که تحقیرم کرد..
آدمی که از هر طریقی آزارم داد.. شکنجه ام کرد..
آدمی که بارها بهم ثابت کرد جایگاه خاصی تو زندگیش ندارم...
حالا از رفتن من ترسیده بود ؟
https://eitaa.com/joinchat/162201675C2d8d56e055