شیطون شد و چشمکی براش زد.... صورتش داغ شد. ریز خندید. لب زد: دوستت دارم اخم ریزی کرد و سرش رو تکون داد که: چی می‌گی؟ دوباره لب زد: دوستت دارم. چشماش برق زد. لبخند عمیقی زد و گونش چال افتاد. تا متوجه‌ش شد، چشماش رو گرد کرد و انگشت اشارش رو فشار داد تو گونه خودش. می‌خواست بگه چالت رو دیدم.😉 https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4 🖊 قلم پـاڪ ♥️🍃 فوق عاشقانه و رمانتیک 💋🔥