🌸 عهدِ شادی..
🔹در منطق عرفان، مطلقا غم، بی معنا و فاقد توجیه است. عارفان هیچ میانه ای با اندوه ندارند؛
✨باده غمگینان خورند و ما ز می خوشدل تریم
رو به محبوسانِ غم ده ساقیا افیون خویش
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
هر غمی کو گِرد ما گردید شد در خون خویش
(دیوان شمس)
🔹راز این شادیِ بی پایان و بی حدّ، رسیدن به گوهرِ «عشق» است. وقتی خورشیدِ عشق در آسمانِ دل طلوع کند همه غم ها و اندوه ها ذوب می شود؛
✨مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولتِ پاینده شدم
(دیوان شمس)
🔹سراسر «خنده شدن» عطایِ «دولت عشق» است. عاشق چون همه چیز را در رضایت معشوق می بیند دیگر جایی برای نارضایتی و در نتیجه غم باقی نمی ماند؛
✨هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
(دیوان شمس)
🔹ثمره ایمان، عشق است (الذین آمنوا اشدّ حبّا لله) و ثمره عشق، رضایتمندی است (رضی الله عنهم و رضوا عنه) و ثمرهء مقام رضا، شادی است که فرموده اند؛ «الرضا سرور القلب بجریان القضا» بر این اساس عارفان با شادی، عهد جاودانه بسته اند که؛ «لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة»؛
✨مرا عهدیست با شادی که شادی آنِ من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
(دیوان شمس)
🔹البته در عالم عاشقی، غم نیز هست اما غمی که کاملا با غم های متعارف و معمولی متفاوت است. غمِ عاشقان به صورت حیرت انگیزی سخت نشاط آور و سرمست کننده است؛
✨روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار
#نشاط دل غمگین من است
✨زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کآن که شد کشته او نیک سر انجام افتاد
(دیوان حافظ)
✍️حسین اسلامی