روزی شیخ انصاری (ره) به یکی از دوستانش مختصر پولی داد تا نان بخرد. وقتی برگشت شیخ دید حلوا هم گرفته و روی نان گذاشته است. به او گفت: پول حلوا را از کجا آوردی؟ گفت: به عنوان قرض گرفتم. شیخ فقط آن قسمت از نان را که حلوایی نبود خورد و گفت: من یقین ندارم برای ادای قرض زنده باشم. روزی همان طلبه پس از سالها به نجف آمد و خدمت شیخ رسید و عرض کرد: چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید و خداوند شما را موفق نمود که اکنون در رأس حوزه علمیه قرار گرفتهاید؟
شیخ گفت: چون من جرات نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم، ولی تو با کمال جرات نان و حلوا را تناول نمودی. شکم انسان همچون تنور است و غذای انسان همچون هیزمهای داخل تنور. حال اگر هیزم تر و نمناک داخل تنور بریزیم چه اتفاقی میافتد؟ تنور و اطراف آن پر میشود از دود و کسی که آنجا حضور دارد دیگر نمیتواند شعلههای آتش و نور را ببیند و دودش به چشم خودش خواهد رفت.
وقتی شکم انسان پر شد از حرام، دیگر نمیتواند نور وجود امام را ببیند. به عنوان مثال در جریان کربلا امام هر مقدارخودش را معرفی میکند اثری ندارد
🇮🇷
نیمه پنهان
https://eitaa.com/joinchat/857473074Cc9d93b9007