هدایت شده از تراب
بازاومدم نجواکنم وَاسمَع نِدایی سفره ی دل رو واکنم وَاسمَع دُعایی ازمن نداری بنده ای بدترمیدونم جزتوندارم من کسی رو مهربونم توپرده پوشی کردی ومن بی حیایی چوب خط من پُره دیگه ازبی وفایی اون یخ فروشم که رودستش مونده یخ‌هاش عمرم داره آب میشه می فهمیدم ای کاش عمری دویدم تا رسیدم به سرابی دیراومدم اَفنیتُ عُمری وَشَبابی من ازخودم ازاین دل وامونده خستم هرروزتوبه کردم وفرداش شکستم دنیازمینم زدبگیر دستم روپاشم خیلی میترسم ازچشت افتاده باشم اُنظُر اِلَیَّ حال زارم رونگاکن اَقبِل عَلَیَّ اومدم آغوش واکن توی بساط من نمونده حتا آهی یاسَیِّدی مُولایَ رَبّی وَ اِلهی محشرکه زنجیرگناهام بسته پامو من مطمئنم میشناسه مادرصدامو هرچی باشه گریه کن داغ عزاشم گریه کن بغض گلوی مجتبا شم سخته پسرباشه وباچشماش ببینه که مادرش افتاده و نقش زمینه https://eitaa.com/torabeabootorab