🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند . ▪️دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند.. سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد : اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.. 😭 اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا(۱) ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست.. 😭 ▪️نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کر. ▪️روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید. می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود(۲) منابع: ۱. نظری منفرد ، قصه کربلا ، ص 531 ۲. سوگنامه آل محمد ، ص 500 ، قصه کربلا ، ص547 ، کامل بن اثیر 4/88 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌