ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶۶ *═✧❁﷽❁✧═* بعد از اینکه درد دل هایش را گفت ساکت
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۷ *═✧❁﷽❁✧═* چند دقیقه بعد پرسید: -راستی دخترها شما فال هسته ی خرما بلدید❓ گفتیم :نه -فال نخودچی؟ -نه -خواب تعبیر نمی کنین؟ -نه گفت: پس شما چی بلدین⁉️ دخترها که همه تو کار فالند، فال نخود و فال هسته ی خرما و فال قهوه و چای☕️ و کف بینی و تعبیر خواب... مریم گفت: حالا چی خواب دیدی؟ گفت:دیشب همین یک ساعت که خوابیدم خواب دیدم تو صبخی دارم فوتبال⚽️ بازی می کنم. هر توپی که می آد جلو پام با یک قدرت 💪خدایی توپو شوت می کنم و میزنم تو دروازه. همه رو دست بلندم می کنند؛ شده بودم پله، ننمم تو بازی بود اما نمی تونست شوت بزنه. مریم گفت: اینکه تعبیرش پیداست کاکایعنی خدا به تو قدرت و توانایی تحمل سختی ها را می ده👌 آن وقت، تو جایگاه و مقام بالایی پیدا میکنی. گفت: دد پس چرا می گی بلد نیستم، تو چه خوب گفتی😍 اما کاشکی این شوت ها را ننم می زد! توپ⚽️ روی پای ننم که می آمد نمی تونست شوت بزنه همه را اوت می زد. یعنی اونوقت اون طاقت میاره تا مو برگردم😔 شب دوم هم با وجود کاکام یوسف والی زاده صبح شد. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️