ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۳۳ *═✧❁﷽❁✧═* آقای لبیبی وقتی نگاه👀 خیره من به دست خ
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۳۴ *═✧❁﷽❁✧═* لوسینا که همچنان بی قرار باز کردن چمدانش بود گفت : - دیدن شما در این لباس ها برای من رنج آور 😥است . تا آنجا که توانستم لباس های🧥👚 مختلف در سایز و رنگ های مختلف آورده ام . هرکدام را هرجا که دوست دارید بپوشید . اگربازهم چیزی خواستید برایتان می آورم . چمدان پر بود از انواع لباس های خواب و کاپشن و شلوار جین👖 و کت و دامن و لباس ورزشی و بلوز و پیراهن 👕با کیفیت های بسیار عالی و رنگ و مدل های امروزی . با دیدن 👀لباس ها یاد بازار کویتی ها و چمدان های خاله صنوبر افتادم که همیشه پر از چنین لباس هایی😍 بودند . از او به خاطر آن همه اشتیاق و تعهد و وظیفه شناسی ، قدر دانی کردیم ، اما گفتیم : - اگرچه این لباس ها خیلی خوب و قشنگ است اما اینجا به درد ما نمی خورد❌ و ما نمی توانیم از اینها استفاده کنیم ، فقط برای استفاده های دیگر یکی دو تکه از آنها را بر می داریم . با اصرار زیاد خواست بداند چه لباسی مد نظر ماست و چه کمکی می تواند به ما بکند . گفت : - ما یک هفته در بغداد هستیم و هر لباسی که شما بخواهید برایتان تهیه می کنم . اگر برایتان روسری بیاورم شما می توانید با این بلوز و شلوار جین بپوشید 😍 اصلا شما بگویید چه می خواهید . اگر برایتان پارچه بیاورم می توانید در خیاط خانه اینجا از همین لباس هایی که پوشیده اید برای خودتان بدوزید ❓ خوشحال😌 شدیم و گفتیم : - این پیشنهاد خوبی است اما اگر قرار است پارچه تهیه کنید ، برایمان چادر هم بیاورید . نوع و مقدار پارچه چادری برایش قابل فهم نبود . برای اینکه بهتر متوجه شود نشانی عبای زنان عرب را دادیم و گفتیم چادر هم شبیه عبا است و عراقی ها می توانند در خرید این پارچه به شما کمک کنند👌 صبح روز بعد اول وقت لوسینا همراه چهار قواره پارچه به رنگ های کرم ، سبز، قهوه ای و طوسی با همان اشتیاق😍 وارد اتاق ما شد . هر کدام یک رنگ از پارچه ها را برداشتیم . فاطمه قهوه ای را برداشت ، مریم سبز را ، حلیمه کرم را و من طوسی را برداشتم . از اینکه مارا خوشحال کرده بود احساس خوبی داشت . او همچنان تلاش💪 می کرد مشخصات دقیق تری از پارچه چادری به دست بیاورد . حل مسئله پارچه چادری را به عراقی ها سپردند . قرار شد تا ملاقات بعدی مسئله لباس و چادر حل شده باشد . او می گفت : - مسئولیت و هنر ما نشاندن لبخند😊 بر چهره اسرای جنگی است تا بتوانیم صدمات جنگ را کم کنیم . جنگ📛 به اندازه کافی نگرانی و خشونت دارد . اگر چادر به شما آرامش و اطمینان می دهد ، من هم دوست دارم آن را برای شما تهیه کنم . بشر در هر گوشه ای از این دنیا🌍 برای حفظ آرامش خود ایدئولوژی و تفکری دارد و ما باید به این تفکر احترام بگذاریم . او به همه ادیان و ایدئولوژی ها احترام می گذاشت . هیچوقت بر سر چادر با ما بحث و جدل عقیدتی نکرد ❌بخشی از این تفکر و رفتار متأثر از شغل و مأموریت های انسان دوستانه او بود اما بخش اعظم آن به این بر می گشت که به قول بی بی « خدا خوب کرده » بود✅ به هر تقدیر پای ما به خیاط خانه باز شد🚶‍♀ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️