از منظر كاركرد گرايي، هر نظام اجتماعي از طريق مجموعهاي از باورها و ارزشهاي نسبتاً مشترك در ميان اعضا قوام و تداوم مييابد. مهمترين كاركرد اين جهان بيني مشترك، تعديل تقاضاها، آرزوها و تمنيات و ايجاد حس خوشبيني و آرامش خاطر نسبت به شرايط موجود است. هر گونه عدم تعادل، صرف نظر از منشاء دروني و بيروني آن، در نظام باورهاي مشترك، ثبات اجتماعي را مختل ميسازد؛ به خصوص اگر عوامل مخل تعادل نيز «سريع» و تند آهنگ باشند. زيرا از لحاظ جامعه شناسي، سرعت تغيير از اصل تغيير مهمتر است. تغييرات سريع، ثبات جامعه را بر هم زده و مانع از بروز و ظهور تغييرات طبيعي در اجتماع ميشود. شكلگيري نظامهاي عقيدتي متفاوت با نظام ارزشي مستقر و رايج، يكي از منابع مهم عدم تعادل ارزشي و نهايتاً بي ثباتي به حساب ميآيد. فرقههاي مذهبي جديد كه از ساختاري مدرن و غير مرسوم برخوردارند و از شيوههاي امروزين (مثل موسيقي و كامپيوتر) بهره ميجويند، نه تنها در ميان عموم مردم و قشر گريزان از نظام باورهاي حاكم ـ به ويژه در بعد مذهبي ـ بلكه در دژهاي به ظاهر تسخير ناپذير مذهب سنتي نيز نفوذ ميكنند و نگرشهاي انتقادي عليه عقايد مسلط را گسترش ميدهند.
@nofoz_shenasi