ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی‌ بن ‌جعفر ای همه آزادگان را مقتدا موسی‌ بن‌ جعفر با نگاه نافذت ای موسی آل محمد شد عصا در دست موسی اژدها موسی بن جعفر ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی هم قدر را هم قضا را رهنما موسی بن جعفر کاظمینت از برای شیعیان و دوستانت هم مدینه، هم نجف، هم کربلا موسی بن جعفر این عجب نبود که کوه و دشت و صحرا و بیابان با تو گردد همنوا و همصدا موسی بن جعفر تا بود جانم به تن دست از ولایت بر ندارم کز ولادت با تو بودم آشنا موسی بن جعفر عضو عضوم گر ز هم گردد جدا صد بار بهتر کز تو یک لحظه دلم گردد جدا موسی بن جعفر تربت و صحن و سرای توست در شهر دل من هر دلی بر توست یک صحن و سرا موسی بن جعفر شُهرت باب الحوائج در امامان را تو داری انس و جان آرند در کویت رجا موسی بن جعفر کل خلقت را دهی حاجت اگر آرند خلقت بر درت پیوسته روی التجا موسی بن جعفر تو همان چشم خدای ذوالجلالی کز نگاهت خلق عالم را کنی حاجت روا موسی بن جعفر دوست دارم کز دو چشم خویش در پای ضریحت اشک ریزم بر تو هر صبح و مسا موسی بن جعفر دوست دارم گردنم در حلقه زنجیر باشد تا کنم یاد از تن پاک تو یا موسی بن جعفر کُند بر پا، دست در زنجیر، اشکت در دو دیده در دلت خون، بر لبت ذکر خدا موسی بن جعفر در دل تاریک زندان زیر ضرب تازیانه بود خالی جای فرزندت رضا موسی بن جعفر کس نبود از دختران تو به بالای سر تو تا بگرید بر تو و گیرد عزا موسی بن جعفر غلامرضا سازگار (میثم) #ماه_رجب #امام_کاظم #حاج_محمود_کریمی @nohematn