نکنه روبرومی
خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم
خودت بگو کدومی
صورت نصفه نیمه
حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر
تموم زندگیمه
خوش اومدی بابا
خونه ی دخترت امشب
مهمونم شد سرت امشب
کنج خرابه
منو ببخش حالا
دخترت دیگه زیبا نیست
وقتی که دیگه بابا نیست
چطور بخوابه
منو زدن، منو زدن، دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن، صورتم به هم ریخت
واویلتا واویلا
سلام ای قرص ماهم
روشنی نگاهم
دم غروب همیشه
تو فکر قتلگاهم
نمیشنیدم صداتو
هیچکی نداشت هواتو
پیراهنت رو بردن
عمامه و عباتو
اون لحظه فهمیدم
داره کارت تموم می شه
دست و پا می زدی پیش
چشای عمه
من خیلی ترسیدم
کاش می شد کاری می کردم
هم برای تو بابا هم
برای عمه
تو رو زدن، تو رو زدن نیزه ها و خنجر
تو رو زدن، تو رو زدن پیش چشم مادر
واویلتا واویلا
خونِ گلوتو دیدم
به صورتم کشیدم
رگاتو کی بریده
ای بابای شهیدم
رفتی و ازدحام شد
کار حرم تمام شد
قافله ی اسیری
راهی شهر شام شد
دروازه که وا شد
اومدن مردم شام و
پاره کردن لباسام و
قلبم ترک خورد
دروازه که و اشد
پر شدم از کبودی ها
پشتِ هم از یهودی ها
عمم کتک خورد
با سنگ و چوب صبح تا غروب افتادن به جونش
مردا زدن زن ها زدن بریده امونش
واویلتا واویلا
#محرم #حضرت_رقیه #مهدی_اکبری
@nohematn