رفتی برادرت تنهاتر شد.mp3
3.88M
رفتی برادرت تنهاتر شد رفتی مجیب عالم مضطر شد در دل نخلستان تا که علم افتاد خواهرمان زینب بین حرم افتاد زجر شنیدن هلهله ها را آتش خنده ی حرمله ها را خواهرمان دیده به که من گویم دردم بی تو باید برگردم ای نخل خشک خونین دستت کو ای ماه ام البنین دستت کو بی تو تک و تنها، در دل این دشتم در پی دست تو روی زمین گشتم لحظه ی دیدن مشک دریده فرق شکسته و دست بریده قامت من خم شد کمرم را خم کردی به لبم جان آوردی مشک را آوردی تا پای جانت با دست و با کتف و با دندانت این چه بلایی بود بر سرمان آمد بهر تسلایش مادرمان آمد رفتی و تشنه تر از همه بودی تشنه ی دیدن فاطمه بودی فاطمه هم آمد آمد امّا خیلی دیر دیده ات را بسته تیر ‏ @nohematn