غریبونه
دارم میرم از این ویرونه
دیگه سر اومده پیمونه
به راه تو می دوزم این چشم بیدارم رو
نمی بندم تا زنده ام چشمای خونبارم رو
پریشونم
دوای درد بی درمونم
همیشه چشم به رات می مونم
تا وقتی کنج این ویرونه ام
ببین زنجیر بعد از تو پای من بسته شده
ببین دیگه عمه جون از دستم خسته شده
توی سینه ام
می لرزه این دل خونینم
شبا که خوابتو می بینم
گلبوسه از لبات می چینم
ببین عمه جلوه ی تفسیر رویای من
دیدی گفتم می گیره دستم رو بابای من
توی چشمام
شبهایی که بابامو می خوام
به یاد خنده های بابام
می باره دونه دونه اشکام
غریبونه
میخوای سفر کنی دردونه
حال منو خدا می دونه
#نوحه #حضرت_رقیه #حاج_محمود_کریمی
@nohematn