سلام علیکم شعر سیمین بهبهانی  من اگر کافر و بی دین و خرابم ؛ به تو چه؟؟؟ من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر مستعد نوحه و آهی ، چه به من؟؟؟ من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر غرق نمازی ، چه کسی گفت چرا؟؟؟ من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر لایق الطاف خدایی ، خوش باش. من اگر مستحق خشم و عتابم ، به تو چه؟؟؟   دنیا گر چه سراب است به گفتار شما من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص! و من ار رایحه ی مثل گلابم ، به تو چه؟؟؟   من اگر ریش ، سه تیغ کرده ام از بهر ادب . و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی! من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو اگر طالب حوری بهشتی ، خب باش! من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟؟؟   تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان. من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟ جوابیه میثم صفرپور به سیمین بهبهانی  کفر و بی دینی ات ای یار , به ما مربوط است بشنو این پند گهربار , به ما مربوط است   تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی میکنی جمع گرفتار , به ما مربوط است   بی خیالت بشوم بارش طوفان بلا میرسد از درو دیوار , به ما مربوط است   آنچه آمد به سر طایفه نوح نبی میشود واقعه تکرار , به ما مربوط است   من اگر لایق الطاف خدایم , به تو چه؟ تو کنی جامعه بیمار , به ما مربوط است   تو اگر می بخوری در پس خانه ، چه به من؟ گر بیایی بر انظار ، به ما مربوط است   تو به این کوه گنه عامل شیطان گشتی شده ای نوکر دربار به ما مربوط است   گر نبندیم، برِ پوزه او قلاده میدرد همچو سگ هار , به ما مربوط است   گر تو سوراخ کنی کشتی این جامعه را میشود غرق به ناچار به ما مربوط است   مست کن لیک نبینم که تو مستی کردی اربده ، کوچه و بازار؟ به ما مربوط است   تو که با چنگ و ربابت همه مردم را میکنی مستعد نار ، به ما مربوط است   به جهنم که خودت را بکشی در خانه در خیابان بزنی دار به ما مربوط است   دین من داده اجازه که دخالت بکنم تا نبینم زتو آزار , به ما مربوط است   امر معروف کنم , نهی ز منکر بپذیر تا ابد ، ترمز اشرار ، به ما مربوط است حالا بشنوید جواب صادق .ع  به میثم صفرپور*    بشنو این شعر، صفرپور، به تو مربوط است لحن تند و کمی ناجور، به تو مربوط است    کفر و بی دینیِ سیمین و من و آن ، چه به تو؟ شهوتِ زاهدِ مغرور، به تو مربوط است   اگر از ساز نداری دل خوش، خب تو نرقص رقصِ با سازِ خودت جور، به تو مربوط است   مستی و عیش و کمی باده تو را حاجت نیست کِیف با منقل و بافور ، به تو مربوط است   اگر از شعر رسد بارش طوفان بلا مُردن و خفتنِ در گور، به تو مربوط است   قصه ی نوح نبی، وَهمِ قشنگیست ولی... قصه ی "هاله ای از نور"، به تو مربوط است   "ریش در ریش به اندیشه ی ما زخم زدید" ملّتی گُنگ و کَر و کور،به تو مربوط است   تو اگر لایق الطاف خدایی ،خوش باش باغ و فاحِشکده ی حور،به تو مربوط است   در و دربار که دستِ تو و همکیشان است نوکر و ناظر و منظور، به تو مربوط است   تو دم از پوزه و قلّاده زدی؟ شرمت باد پوزه و گرمیِ آخور، به تو مربوط است   چهارده قرن شده کشتیِ این جامعه غرق قایقِ صید و پُر از تور، به تو مربوط است   میکنم مست ببینی که چه بی آزارم اذیت و اربده و زور، به تو مربوط است   تو که بیزار ز چنگی و ربابی ، چه به من؟ به عزا ، عرعرِ شیپور، به تو مربوط است   من اگر خانه بمیرم چه به تو؟ ...در کوچه... کُشتن مردمِ رنجور ، به تو مربوط است   دین تو داده اجازه که دخالت بکنی؟؟؟ دخل در مقبره و گور، به تو مربوط است   امرِ معروفِ ، تو از جاهلی و نادانیست رسمِ اعراب شَل و کور ، به تو مربوط است *و این هم جواب  امیرحسین اکبرپور (هابیل) به این سه نفر برای پایان دادن به دعوا*  دوستان جنگ و جدل کافیست، دعوا نکنید اختلاف یک امر جاریست، دعوا نکنید   و نشستید برِ دعوا برای  اختلاف؟ آخر این دیگر چه کاریست؟ دعوا نکنید   که نباید گفت سیمین منکر دینش شده حق دهید،اندکی شاکیست، دعوا نکنید   او که منکر نشده دین و خدایش را ولی این فقط دِق و دلِ خالیست ، دعوا نکنید   هرچه میخواهد دل تنگت بگو را دیدی؟ از همین مساله حاکیست، دعوا نکنید ارادتمند