محل عبور ونه مقصد .. دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما؛ دنیایی نیست که در اینجا ما زیست کنیم. این راه است؛ این صراط است که اگر توانستیم مستقیماً این صراط را طی کنیم، همان طوری که اولیای خدا طی کردند ـ «جُزْنا وَ هِیَ خامِدَة» اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم، سعادتمندیم. و اگر خدای نخواسته در اینجا، در این راه، لغزش داشته باشیم در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا می‏کند، در آنجا هم موجب لغزشها می‏شود، موجب گرفتاریها می‏شود. از خدای تبارک و تعالی مسئلت می‏کنم که ما را بیدار کند؛ ما را به آن الطافی که خفی است و ما مطلع بر آن نیستیم، ما را بر آنها مطلع بفرماید تا اینکه ما هم مثل اشخاصی که معرفت دارند به مقام ربوبیت، معرفت دارند به مدارج انسانیت، و دنیا را مد نظرشان نمی‏آورند، استقلال به آن نمی‏دهند، مآرب دنیایی‏شان تحت نظرشان نیست مستقلاً، و اینجا را طریق می‏دانند از برای جاهای دیگر، از برای سعادتهای بزرگ دیگر، اگر ما هم ان شاءاللّه‏ توفیق خدا بدهد و ما هم برسیم به یک همچو مرتبه‏ای، آن مرتبه‏هایی که ما نمی‏توانیم ادراکش بکنیم، نمی‏توانیم در این عالم که هستیم بفهمیم چه مدارجی است، چه عوالمی است. چه بساطی است این بساط دنیا؛ چشممان را همه‏اش را باز کردیم و این دنیایی که به حسب روایت ـما نَظَرَاللّه‏ُ اِلَیْهِ مُنْذُ خَلْقِه به عالم اجسامْ (در روایت هست که) نظر لطفْ خدای تبارک و تعالی نکرده‏است ـمُنْذُ خَلْقِهِـ با اینکه این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطوری که تا حالا ادراک کرده‏اند، تا حالا کشف کرده‏اند، محیرالعقول است... صحیفه امام، ج‏3، ص 235