زندگی پرنوسانی داشت! روزی را گذرانده که نان او فقط همان مقداری است که شب با همسر و فرزندانش بخورد، و وقتی آن را انفاق کرد دیگر چیزی در خانه نداشت. ایامی هم بر او گذشت که در راس بزرگترین کشورِ روز دنیا بود؛ و بیت المال عظیمی در اختیارش بود و وسایل برای هر نوع تنعمی که میخواست، فراهم بود. _ اما • نه آن روزی که چیزی نداشت • نه آن روز که بیش از همه داشت؛ هیچوقت "من" او "من" نبود همیشه "من" او "ما" بود! همیشه خودش را فراموش کرده بود و در فکر دیگران بود. الحق‌که‌امیرالمومنین‌به‌تو‌می‌آید. 📚| انسان‌کامل، ص۲۸۰. @noktehaiedelneshin