زندگی پرنوسانی داشت!
روزی را گذرانده که نان او
فقط همان مقداری است که
شب با همسر و فرزندانش بخورد،
و وقتی آن را انفاق کرد
دیگر چیزی در خانه نداشت.
ایامی هم بر او گذشت که
در راس بزرگترین کشورِ روز دنیا بود؛
و بیت المال عظیمی در اختیارش بود
و وسایل برای هر نوع تنعمی
که میخواست، فراهم بود.
_ اما
• نه آن روزی که چیزی نداشت
• نه آن روز که بیش از همه داشت؛
هیچوقت "من" او "من" نبود
همیشه "من" او "ما" بود!
همیشه خودش را فراموش کرده بود
و در فکر دیگران بود.
الحقکهامیرالمومنینبهتومیآید.
📚| انسانکامل، ص۲۸۰.
@noktehaiedelneshin