📖 امیرالمومنین علیه السلام با جمعی از همراهان از جایی عبور میکردند. پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود. پرسید پیرزن ، خدا را به چه چیزی شناختی؟ پیرزن به جای جواب ، دست از دسته چرخ برداشت. طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن ، چرخ از حرکت ایستاد. پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد. آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی ، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش بی‌افتد و از گردش خود باز نایستد؟ امیرالمومنین علی علیه السلام روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید. داستان هایی از خدا ، نوشته احمد و قاسم میرخلف زاده ، جلد ۱ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50