او مال حرام را از مال حلال من جدا کرد مردی در کاروان‌ سرا بود که صبح چون از خواب برخواست دید شتری از شتران او نیست. هیچ نخورد و بر شتر سوار شد و راه را ادامه داد. پرسیدند: چرا غمی نخوردی؟ گفت: گویند غم خوردن را سودی نیست؛ ولی من گویم غم خوردن را جایی نیست. آن که شتر من برده است یا نیازش داشته و برده است که صدقه من بر او از مالم محسوب می‌شود، یا نداشته و برده است؛ پس مالم حرامی داخلش شده بود و نمی‌دانستم و او مال حرام را از مال حلال من جدا کرد و مال مرا پاک کرد به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50