من ندانم كه چه سري است كه در خانه اوست
داستان تو و غم، صحبت سنگ است و سبوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
جان حسرتكش ما تشنه پيمانه اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
كشته عشق حسين از همه كس زندهتر است
هر كجا مينگرم نور رخش جلوهگر است
هر كجا ميگذرم جلوه مستانه اوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست
اين چه شمعي است كه جانها همه پروانه اوست
ای دل خسته گرت عقده عالم به گلوست
داستان تو و غم صحبت سنگ و صبوست
آستان بوس حرم باش و بپرس از در دوست
این حسین کسیت که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
دل هر کس که حسینی است ز خود بی خبر است
کشته ی عشق حسین از همه کس زنده تر است
بس که آن نور جمالش همه جا در نظر است
هر کجا می نگرم نور رخش جلوه گر است
هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست
هر کسی چشم به احسان و عطایش دارد
هر خدا جوی تمسک به ولایش دارد
هر سری آرزوی بوسه به پایش دارد
هر دلی میل سوی کرببلایش دارد