هدایت شده از قلمزن
در کلاس ناگهان رومینا یک بیت شعر خواند و پرسید "خانوم این قشنگه؟!" صدای زمزمه دخترهای اطرافش بلند شده بود و حدس میزدم ماجرا چیست، شعر دوپهلو بود هم می‌توانست یک تعبیر کاملا داشته باشد هم نه! گفتم "جالبه، اما فعلا شعرهارو بذاریم برای یک جلسه دیگه" اما او رو به دوستانش کرد و گفت "ایول دیدین خانوم چیزی نگفتند، شما هی میگین این شعر زشته..." یکی از دخترها گفت "بعد برات میگم که چرا زشته" و رومینا با چشمهایی که کاملا برق میزد دوباره به من گفت "خانوم میشه شما بگین چرا زشته..." موقعیت آسانی نبود، تعدادی چشم با لبخند و بی‌صدا منتظر عکس‌العمل من بودند، گفتم" من زشت نمی‌بینم شعرو" و اشاره به معنای اول آن کردم که یعنی این و خیلی زود عبور کردم، نقشه رومینا خنثی شده بود اما دخترها همچنان ریز می‌خندیدند و شاید معنای احتمالی دیگرش را به هم یادآوری می‌کردند. و این تفاوت این نسل است با نسل‌هایی که حتی اگر چیزی می‌دانستند، مفهومی به نام موجب می‌شد که جایی در گوشه دل و ذهنشان پنهانش کنند، اما امروز افشای کشفیات تازه، نوعی پیروزی و اعلان شجاعت است، ما هر قدر که معتقد باشیم بچه‌ها متعلق به زمان خودشان هستند، اما فراموش نکنیم که ارزش‌ها تغییر نمی‌کنند و تابع زمان نیستند و حیا از همین دسته است، حیا داشتن منافاتی با شور و شیطنت نوجوانی ندارد و در مقابل هم نیستند، برای داشتنش به فرزندانمان کمک کنیم، حتما و حتما برای خود آنها پر از منفعت خواهد بود ان‌شاءالله. ف. حاجی وثوق @ghalamzann