▪️حکایت یک زیارت▪️ علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین طباطبائی رضوان الله علیه 🔹عيال ما زن بسيار مؤمن و بزرگوارى بود. ما در معيّت ايشان براى تحصيل بنجف اشرف مشرّف شديم، و ايّام عاشورا براى زيارت بكربلا مى ‏آمديم، 🔹و پس از پايان اين مدّت چون به تبريز مراجعت كرديم؛ روز عاشورائى ايشان در منزل نشسته و مشغول خواندن زيارت عاشورا بود، مى‏ گويد: 🔹دلم ناگهان شكست؛ و با خود گفتم ده سال در كنار مرقد مطهّر حضرت‏ أباعبد الله الحسين در روز عاشوراء بوديم، و امروز از اين فيض محروم شده‏ ايم. 🔹يكمرتبه ديدم كه در حرم مطهّر در زاويه حرم بين بالا سر و روبرو ايستاده ‏ام، و رو بقبر مطهّر مشغول خواندن زيارت هستم. و حرم مطهّر و خصوصيّات آن بطور سابق بود؛ 🔹ولى چون روز عاشورا بود، و مردم غالباً براى تماشاى دسته و سينه زنان مى ‏روند، فقط در پائين پاى مبارک، مقابل قبر سائر شهداء چند نفرى ايستاده؛ و بعضى از خُدّام براى آنها مشغول زيارت خواندن هستند. 🔹و چون بخود آمدم ديدم در خانه خود نشسته، و در همان محلّ مشغول خواندن بقيّه زيارت هستم. 📚 «مهر تابان» ص ۴۱ 🆔 @nooremojarrad_com