🔶 جـــفــا از دوســت
حکایت می کنند که چون او (حلاج) را بر آویختند، فرمان شحنگان شرع بود که بعد از آویختن هر یکی از اهل بغداد سنگش بزنند. هر یکی چند سنگ منجنیقی میزدند. دوستانش را هم الزام کردند. چاره نبود، دستهی گل عوض سنگ میانداختند در حال در ناله آمد. آن نظر که آن حالت را ادراک میکرد، به تعجب سؤال آغاز کرد که بدان همه سنگها ننالیدی، به دستهها گل زدند نالیدی؟ گفت:
أما عَلِمتُم أنَّ الجَفاءَ مِنَ الحَبیبِ شَدیدٌ
آیا ندانستید که جفا از دوست سخت است؟
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________