#شعر
#حضرت_زینب علیهاسلام
از همان ابتدا غزل هایم
نذر چشم پر آب زینب بود
ضربهی اخر مراثی من
دلِ از غم کبابِ زینب بود
هرچه باشد رسالتم این است
راوی روضههای جانسوزم
بیت بیت دل من از آغاز
همگی از کتاب زینب بود
به دوراهی رسید قافله و
پای رفتن سوی مدینه نداشت
باز هم به گواهی تاریخ
کربلا انتخاب زینب بود
گوشهای از خرابهی تاریک
دل آزرده خاطرش جا ماند
جای خالی کودکی معصوم
غصهی بی حساب زینب بود
سهمش از شام غیر ماتم نیست
دردهایش یکی دو تا هم نیست
داغ بعدی نبود یک محرم
غم بعدی حجاب زینب بود
آنچه اشک مرا در اورده
فقط این است: هر چهل منزل
بعد هر پرسش نگاه ترش
تازیانه جواب زینب بود
مثل برگی که از درخت خزان
به زمین میرسد، زمین افتاد
بوی خونی که میرسید از خاک
علت التهاب زینب بود
به هوای مرور خاطرهها
ناخودآگاه گریه سر میداد
روزگاری حوالی کوفه
پای سقا رکاب زینب بود
دین خود را به دین ادا کرد و
دو گلاش زیر دست و پا پژمرد
تا چهل روز کربلا محو
عطر و بوی گلاب زینب بود
بعد مرثیه خوانیاش بر تل
بیرمق کنج خیمهاش افتاد
باز شکر خدا دم اخر
مادری در غیاب زینب بود
بدترین شکنجه ها روحی ست
همهاش کعب نی که نیست فقط
خندهی ابن سعد و شمر و شبث
مایهی اضطراب زینب بود
سر خورشید روی نیزه نشست
سینهاش زیر نعل تازه شکست
وای از آن ساعتی که نامردی
درکمین نقاب زینب بود
اهل قرآن! مراد از "یاسین"
سر بر روی نی اگر باشد
شک ندارم حقیقت "والفجر "
مهِ از خون خضاب زینب بود
شاعرانه کمی نظر کردم
و به روح قیام پی بردم
هرسر رفته بر نوک نیزه
علَم انقلاب زینب بود
اربعین ها بیاید وبرود
همچنان با شکوه بنویسم
ما رأیت ... به غیر زیبایی
اوج تفسیر ناب زینب بود
شاعر: علیرضا خاکساری
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
گروه تبلیغی جهادی سیدالشهدا علیه السلام
🆔@NosrateVali