امروز انقدر دلتنگ بچگی‌هایم بودم که خوابش را دیدم ... خواب دیدم جعبه خمیر بازی هایم را پیدا کردم و نشستم یک دل سیر بازی کردم و در اخر همه را گلوله کردم و یه گردالوی بد رنگ تحویل گرفتم دلتنگ روزهای کودکیم ... روزهایی که ساعت ها گوشه ای تنها غرق بازی میشدم و در اخر همانجا هم خوابم میبرد اگر چشمم دوباره به خمیر بازی خورد حتما برای خودم میخرم ، شاید دوباره بتوانم گوشه ای ساعت ها غرق خوشی شوم و در اخر از خستگی خوابم ببرد بدون اینکه به چیزی فکر کنم.... @nostalzhi60